با آنکه اجرای تئاتر در بیست وپنج سال اخیر پیشرفت های چشمگیری داشته اما هنوز هم تئاتر ما نتوانسته در جهان از جایگاه معتبری همانند سینمای ایران برخوردار باشد، شاید یکی از اصلی ترین دلایل آن هم به نمایشنامه نویسی برگردد که هنوز اجراهای ما با سازوکار بهتری برای ایجاد برابری هایی با ادبیات نمایشی برخوردار نشده و اگر هم غیر از این باشد، شاید این متون ترجمه نشده اند که جهان را متوجه خود سازد و شاید هم هنوز آن اراده و جزم و عزم ملی برای شکل گرفتن یک تئاتر توانمند و خلاق در سطح جهانی ممکن نشده است و از همه مهمتر اینکه بین این زبان اجرایی پیشرفته و آن متون ایرانی مجهول و مغفول هنوز هماهنگی های لازم برای به وجود آمدن یک تئاتر ایرانی ویژه تر ممکن نشده است.
به هر تقدیر، هم اهل تئاتر و هم هواداران فرهنگ و هنر ایرانی حس می کنند پتانسیل های لازم هم در اجرا و هم در زمینه نمایشنامه نویسی وجود دارد اما در یکتایی این دو شاید هنوز کوتاهی صورت گرفته که بشود در ترکیب متن و اجرا به نوعی تئاتر بی بدیل و خلاق دست یافت که کل جهان متوجه یک نوع انرژی بی بدیل از سوی اجراگران ایرانی بشوند که این جماعت نیز پس از سال ها تلاش پیوسته دارند برای خودشان از اعتبار و جایگاهی برخوردار می شوند که هم چشمگیر است و هم نوآورانه است و هم از اصالت و هویت ملی برخوردار است؛ اما هنوز یک حلقه مفقوده در این میان است که بشود در یافتن و اتکای به آن، خیلی زودتر از این پتانسیل های موجود بهره مند شد که یک تئاتر ایرانی را به تماشا گذاشت. کافی است درنگی شود به آثار کارگردانانی چون امیررضا کوهستانی، حمیدرضا نعیمی، فرهاد مهندس پور، مسعود دلخواه، محمد رضایی راد، جلال تهرانی، حمیدرضا آذرنگ، حمید پورآذری، علیرضا نادری، محمد یعقوبی، حسین کیانی، رضا ثروتی، علی اصغر دشتی، ابراهیم پشت کوهی، حامد محمد طاهری، کیومرث مرادی، محمد عاقبتی، کوروش نریمانی، پویا سعیدی و مسعود صرامی، محمد رحمانیان، افروز فروزان، زهرا صبری، همایون غنی زاده، رضا گوران، محمد مساوات، اشکان خیل نژاد، مصطفی کوشکی، علی عابدی، علی نرگس نژاد، پارسا پیروزفر، شهاب حسینی پور، جابر رمضانی، فرهاد تجویدی، محمودرضا رحیمی، هستی حسینی، رسول کاهانی، آرش دادگر، هومن رهنمون، لیلی عاج، یاسر خاسب و بسیاری دیگر که نامشان در این مجال نیامده، در همین یک ربع قرن حضور خلاقانه بر صحنه تئاتر داشته اند و در ژانرها و شیوه های گوناگونی کار کرده اند اما با این همه تلاش انگار که هنوز تئاتر ما اندر خم یک کوچه است و هنوز پا از این آستانه به جهان دیگر برای شناساندن خود برنداشته است. با آنکه دانشگاه ها و دانشکده های هنری و تئاتری بسیار زیادتر شده و در ترجمه متون نظری و نمایشی تلاش های بسیاری شده و بسیاری هم موفق به تداوم تحصیلی خود در رشته تئاتر در دیگر کشورهای صاحب تئاتر شده اند و در اکثر مواقع نیز اینان به ایران برگشته اند اما آن باروری و شور و شکوه برای تئاتر ایران ممکن نشده و هنوز به اندازه یک برگ برنده تکانه ای بی مثال برای تئاتر کشورمان رخ نداده است. با آنکه بارها امیررضا کوهستانی، آتیلا پسیانی، یاسر خاسب، حضور بین المللی داشته اند و حتی علی اصغر دشتی، امیررضا کوهستانی و حمیدرضا پورآذری در کشورهای دیگر کار مشترک تولید کرده اند و حتی کوهستانی و علیرضا کوشک جلالی چند سالی است که در آلمان یک فعال تئاتری اند و هزاران اتفاق ریز و درشت که شاید به تنهایی امیدوارکننده و کورسویی باشند برای رشد و شکوفایی تئاتر ما در سطح جهانی اما هنوز هم این حس بزرگ رقم نخورده است و ما در رویای جهانی شدن به سر می بریم. رویایی که به ناچار شدنی است و شاید در همین آغاز سده تازه خورشیدی که تداوم این مسیر با راه اندازی تالارهای خصوصی استاندارد و داشتن مراودات بین المللی در تئاتر فجر و دیگر بهانه ها و جشنواره ها و فرستادن کارهای ایرانی بیشتر به جشنواره های دیگر کشورها و داشتن مراودات تا حد تولید کارهای مشترک و بسیاری برنامه های امیدوارکننده دیگر ما را در این مسیر یاری دهد.
رضا آشفته (منتقد)
شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۰
منبع : مگ ایران