منبع : ویکی پدیا
ماتریوشکا نام نمایشنامه ای هشت اپیزودی به ترجمه، نویسندگی، کارگردانی و بازیگری پارسا پیروزفر است. این نمایشنامه بیش از ۳۰ نقش دارد که پارسا پیروزفر خود به تنهایی ایفاگر نقش تمام شخصیتها در طول اجرای این اثر نمایشی بوده است. ماتریوشکا از تابستان ۱۳۹۴ تا زمستان ۱۳۹۶ در شهرهای مختلفی از آمریکا و کانادا نظیر لس آنجلس، سن دیگو، برکلی، مونترآل و ونکوور و در ایران در شهر تهران به اجرا در آمد.
نمایشنامه
ماتریوشکا نمایشنامه ای هشت اپیزودی است که بر اساس داستانهای کوتاه آنتون چخوف توسط پارسا پیروزفر ترجمه و نوشته شدهاست و به صورت نمایشهای کوتاه، مرتب و به هم پیوند خورده به صورت تک نفره (وان من شو) از تابستان ۱۳۹۴ تا زمستان ۱۳۹۶ به اجرا درآمد. ماتریوشکا بیش از ۳۰ نقش دارد که پارسا پیروزفر خود به تنهایی ایفاگر نقش تمام شخصیتهای این اثر نمایشی بود. این نمایشنامه شامل داستانهای کوتاهیست که به صورت نمایشهای کوتاه اجرا میشوند، کمدی درامهایی چند پرسوناژی که روی صحنه به صورت مونودرام به اجرا در میآیند. ماتریوشکا به مدت دو سال در شهرهای مختلف آمریکا و کانادا نظیر لس آنجلس، سن دیگو، برکلی، مونترآل و ونکوور اجرا شد و مورد استقبال کمنظیر تماشاچیان قرار گرفت؛ و پس از پشت سر گذاشتن اجراهای متعددی به دلیل استقبال کمنظیر تماشاگران در ایران در شهر تهران، سرانجام در زمستان ۱۳۹۶ به پایان رسید. طراحی مینیمالیستی صحنه ماتریوشکا با یک صندلی، یک میز و یک چراغ رومیزی آنتیک روسی و طراحی لباس این اثر نیز طرح و ایده پارسا پیروزفر بود.
پارسا پیروزفر برای بازی در نمایش ماتریوشکا موفق به دریافت تندیس زرین بهترین بازیگر مرد در بخش بینالملل در سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر در سال ۱۳۹۶ شد.
اپیزودها
مرگ کارمند دولت (مرگ یک کارمند)
چه طور دمیتری کولدارُف یک شبه معروف شد (شادی)
محاکمه (به نقل از یک پرونده)
جنون ادواری (داماد و پدر جان)
تسویه حساب (بی عرضه)
زن نجیبی که از میان ما رفت (در پستخانه)
شاهکار هنری (اثر هنری)
بوقلمون صفت
” نامه پارسا پیروزفر به محسن آزموده، روزنامه شرق (سال پانزدهم، شماره ۲۹۷۱)، ۳ مهرماه ۱۳۹۶
نامه پارسا پیروزفر در توضیح پروسه شکلگیری «ماتریوشکا»
من برای نوشتن نمایشنامه ماتریوشکا، ابتدا ۱۰ داستان کوتاه چخوف را از انگلیسی به فارسی ترجمه کردم؛ ولی در نهایت هشت داستان را تبدیل به نمایشنامه نهایی کردم. داستانها و شخصیتها بسط و گسترش یافتند، تغییراتی کردند، داستانها به هم پیوند خوردند و شخصیتهای مشترک پیدا کردند (شخصیتهایی که گرچه گونهگون هستند، ولی هرکدام به شکلی نمایشگر ترسها و حقارت بشرند). گاه حتی شخصیتهایی به داستانها اضافه شد (مثل شخصیت سیمیون ماکسیمف که در واقع به داستانهای چخوف افزوده شده) و در نهایت برای نمایش خیلی از موقعیتهای توصیفشده در داستانهای اصلی که گاه در چند جمله راوی به توصیف و تبیین فضا و موقعیت و نیز افکار و احساسات شخصیتهای داستان میپردازد، سعی شده با خلق صحنه، اکت یا دیالوگی، راهحل مناسبی برای به نمایش درآوردن اتفاق مورد نظر پیدا شود. فایلی که ضمیمه این نامه است، حاوی داستانهای اصلی است با ترجمه سروژ استپانیان. عنوان اصلی داستانها عبارتاند از: بیعرضه (تسویهحساب)، بهنقل از یک پرونده (محاکمه)، مرگ یک کارمند (مرگ کارمند دولت)، در پستخانه (زن نجیبی که از میان ما رفت)، بوقلمونصفت، داماد و پدر جان (جنون ادواری)، خوشحالی (چطور دمیتری کولدارف یکشبه معروف شد)
اپیزود ۱:
اپیزود ۲:
اپیزود ۳:
اپیزود ۴:
اپیزود ۵:
اپیزود ۶:
اپیزود ۷:
اپیزود ۸:
طراح و کارگردان: پارسا پیروزفر
نویسنده و مترجم: پارسا پیروزفر
بازیگر: پارسا پیروزفر ایفاگر نقش تمام شخصیتهای اثر نمایشی
مجری طرح: نورالدین حیدری ماهر
طراح صحنه و لباس: پارسا پیروزفر
دستیار کارگردان و برنامهریز: محمد گودرزیانی
دستیار طراح صحنه و لباس: بهاره مصدقیان
گرافیست و عکاس: محمد صادق زرجویان
مدیر صحنه: آرش صفایی
این روزها که علاوه بر سینما دلمون برای تئاتر هم خیلی تنگ شده خوبه که از فرصت استفاده کنیم و فیلمِ تئاترهایی که دیدنشون روی صحنه رو از دست دادیم در سایت فیلیمو تماشا کنیم.
تئاترهایی که در چند پست بهتون معرفی میکنیم از بهترین و پرتماشاگرترین نمایشهایی هستند که توصیه میکنیم دیدنشون رو از دست ندید
سنگها در جیبهایش (پارسا پیروزفر)
بازیگران: پارسا پیروزفر، رضا بهبودی
نمایش «سنگ ها در جیب هایش» داستان دو سیاهی لشگر است که با بازی در نقش های متفاوتی از یک فیلم هالیوودی (در مقام کارگردان، سیاهی لشگر، دستیار کارگردان و...) تضاد آشکار میان زندگی واقعی با فضاسازی فیلم را نشان می دهند.
منبع : سینما تیکت
«گلن گاری گلن راس» دومین تجربه کارگردانی پیروزفر در عرصه کارگردانی تئاتر است. او پیش از این در سال 80 نمایش «هنر» اثر یاسمینا رضا را به صحنه برد و تاکنون در نمایشهای «بینوایان» به کارگردانی بهروز غریبپور، «بانو آئویی» به کارگردانی بهرام بیضایی و نمایش «هنر» ایفای نقش کرده است.
نمایش "گلنگری گلنراس" از اول خرداد ماه در سالن شماره یک مجموعه ایرانشهر روی صحنه رفت
«گلن گری گلن راس» یکی ازآثار برگزیده دیوید ممت است که توسط امید روشن ضمیر ترجمه شده و داستان آن در شیکاگو سالهای آغازین دهه 1980میگذرد. میچ و موری رؤسای یک دفتر مشاور املاک، برای بالا بردن سطح فروش، مسابقهای بین فروشندگان دفتر برگزار میکنند، مسابقهای که در آن موفقترین فروشنده، برنده یک کادیلاک میشود و دو نفر آخر اخراج خواهند شد. ظاهراً راهی جز دروغ، رشوه، کلاهبرداری و تقلب در این رقابت سخت وجود ندارد. از دل این بحران، بحران جدیدی زاده میشود، سرقت بزرگی در دفتر اتفاق میافتد، پای پلیس به آنجا باز میشود و همه فروشندگان در زمره مظنونین به سرقت قرار میگیرند.
دیگر عوامل این نمایش عبارتند از طراح صحنه و لباس: آتوسا قلمفرسایی، طراح گریم: سعید ملکان، دستیار کارگردان و برنامهریز: آرش فصیح، مشاور رسانهای: محمد بهرامی، منشی صحنه: سروناز نانکلی، مدیر صحنه: مسعود انعامی، عکاس: حسن طاهری و مدیر روابط عمومی: فروغ سجادی.
داستان فیلم گلن گری گلن راس
داستان این نمایش در شیکاگو - سالهای آغازین دهه ۱۹۸۰- میگذرد ؛ «میچ»و «موری »، رؤسای یک دفتر مشاور املاک ، برای بالا بردن سطح فروش ، مسابقهای بین فروشندگان دفتر برگزار میکنند، مسابقهای که درآن موفقترین فروشنده ، برنده یک عدد کادیلاک میشود و دو نفر آخر اخراج خواهند شد ؛ ظاهراً راهی جز دروغ، رشوه، کلاهبرداری و تقلب در این رقابت سخت وجود ندارد. از دل این بحران، بحران جدیدی زاده میشود؛ سرقت بزرگی در دفتر اتفاق میافتد، پای پلیس به آنجا باز میشود و همه فروشندگان در زمره مظنونین به سرقت قرار میگیرند و ... .
درباره فیلم گلن گری گلن راس
فیلم گلن گری گلن راس به کارگردانی پارسا پیروزفر در سال 1393 ساخته شده است. این فیلم محصول کشور ایران و در ژانر فیلم تئاتر میباشد. در این فیلم رضا بهبودی، پارسا پیروزفر، هومن برق نورد، مسعود میرطاهری، سیاوش چراغی پور، مهدی میلانی , پوریا میاندهی به هنرمندی پرداختهاند.
نمایش «هنر» بعد از کارگردانی داوود رشیدی، در سال ٨٠ به کارگردانی پارسا پیروزفر در آمفیتئاتر فرهنگسرای شفق به صحنه رفت. این نمایشنامه، نوشته نویسنده ایرانیتبار یاسمینا رضا، است که داریوش مؤدبیان آن را ترجمه کرده و پارسا پیروزفر، امید جعفری و سیاوش چراغیپور در آن بازی کردند. «هنر» درباره خرید یک تابلو به قیمت ٢٠٠ هزار فرانک است که تبدیل به یک بحران در رفاقت سه دوست (سرژ، مارک و ایوان) میشود."مارک" تفکر منطقی دارد و به آثار قاعدهمند کلاسیک بها میدهد. در مقابل"سرژ" ذهنیت مدرن دارد و از تابلوی تماماً سفید خود دفاع میکند. دیالوگها در هنر منقطع، مرتبط و تاثیرگذار است و از جنبههای طنز برخوردار است و به دلیل کنش و واکنشهای دلچسب، خواننده آن را مانند یک داستان دراماتیک به راحتی میخواند.
منبع : ایران تئاتر
بانو آئویی نمایشی است که بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ از روی نمایشنامهای به همین نام کارِ میشیما یوکیو در تهران نمایش داد.
هیکارو شامگاهان به بیمارستانی میرسد که آئویی در آن بستری شده. پرستار از آشفتگی حال روانی آئویی میگوید و این که اینک تحت تأثیر دارو به خواب رفتهاست. پس از گفتگویی که در آن معلوم میشود که در شبهای پیشین که هنوز هیکارو به بالین آئویی نرسیده بود زنی آراسته به عیادتش میآمده، پرستار میرود و آن زن مانند هر شب پیدا میشود. زن میانسال همانا یاسوکو روکوجو است که سالیانی پیشتر با هیکارو سر و سرّی داشته. در گفت و شنود میان هیکارو و خانم روکوجو معلوم میشود که روکوجو هنوز دل در گروی هیکارو دارد و عیادتش از آئویی برای شکنجه وی بوده، و این امید هنوز در دل روکوجو زنده است که وصال هیکارو را بازیابد. ولی هیکارو به آئویی وفادار است و از عشق جوانی پشیمان. از روکوجو اصرار و از هیکارو انکار، و در این اثنی آئویی در خواب پریشانتر و پریشانتر میشود. سرانجام پس از بگومگویی روکوجو میرود، و چون هیکارو در پی روان میشود، او را نمییابد. تلفن را برمیدارد و با خانهٔ روکوجو تماس میگیرد. میگویند که روکوجو در خانه بوده و جایی نرفته. با خود روکوجو هم تلفنی حرف میزند، که از ماجرا بیخبر است. در همین حال صدای روکوجو از پشت در میآید که برگشته تا دستکشهایش را که فراموش کرده بردارد. هیکارو مات و مبهوت گوشی تلفن را میاندازد، دستکشها را برمیگیرد و به سوی در میرود. صدای روکوجو از گوشی تلفن میرسد که از سکوت هیکارو گله میکند. در همین حال آئویی با رنج و به حال نیمههشیار برمیخیزد، و میافتد، و میمیرد.
این نمایش از اسفند ۱۳۷۶ تا اردیبهشت ۱۳۷۷، همزمان با کارنامهی بندار بیدخش، در تالار قشقایی تئاتر شهر به نمایش درآمد.
منبع : ویکی پدیا
ایران تئاتر
نمایش سنگها در جیب هایش محصول سال 1392 کشور ایران است. کارگردانی آن بر عهده "پارسا پیروزفر" بوده است، او علاوه بر کارگردانی در این فیلم تئاتر به ایفای نقش نیز پرداخته است. از دیگر بازیگری که در سنگها در جیب هایش به ایفای نقش پرداخته می توان به "رضا بهبودی" اشاره کرد.
نمایش «سنگ ها در جیب هایش» داستان دو سیاهی لشگر است که با بازی در نقش های متفاوتی از یک فیلم هالیوودی (در مقام کارگردان، سیاهی لشگر، دستیار کارگردان و...) تضاد آشکار میان زندگی واقعی با فضاسازی فیلم را نشان می دهند.
این متن که سال 1999 به نگارش در آمده در سال 2001 به عنوان بهترین متن کمدی، جایزه «اولیویه» را کسب کرده و با ترجمه به زبان های مختلف، بارها توسط گروه های نمایشی مختلف اجرا شده است.این بار توسط خود پیروزفر به فارسی ترجمه شده است.
نمایشنامه سنگها در جیبهایش در دهکدهای در ایرلند اتفاق میافتد. هنگامی که یک گروه فیلمبرداری هالیوود برای ساختن فیلمی وارد دهکده میشوند. بیشتر بار نمایش بر روی دوش دو شخصیت «چارلی» (Charlie) و «جیک» (Jake) است که مانند سایر اهالی دهکده نقش سیاهی لشکر را در فیلم بازی میکنند. این نمایش 15 شخصیت مرد و زن دارد. نقش تمامی این 15 نفر را پیروز فر و بهبودی خود بر عهده دارند. تغییر صدا و گاهی تغییر لباس برای نشان دادن تمایز شخصیتهای گوناگون از جمله نکات تحسین برانگیز این نمایش به شمار میرود.