بانو آئویی نمایشی است که بهرام بیضایی در سال ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ از روی نمایشنامهای به همین نام کارِ میشیما یوکیو در تهران نمایش داد.
هیکارو شامگاهان به بیمارستانی میرسد که آئویی در آن بستری شده. پرستار از آشفتگی حال روانی آئویی میگوید و این که اینک تحت تأثیر دارو به خواب رفتهاست. پس از گفتگویی که در آن معلوم میشود که در شبهای پیشین که هنوز هیکارو به بالین آئویی نرسیده بود زنی آراسته به عیادتش میآمده، پرستار میرود و آن زن مانند هر شب پیدا میشود. زن میانسال همانا یاسوکو روکوجو است که سالیانی پیشتر با هیکارو سر و سرّی داشته. در گفت و شنود میان هیکارو و خانم روکوجو معلوم میشود که روکوجو هنوز دل در گروی هیکارو دارد و عیادتش از آئویی برای شکنجه وی بوده، و این امید هنوز در دل روکوجو زنده است که وصال هیکارو را بازیابد. ولی هیکارو به آئویی وفادار است و از عشق جوانی پشیمان. از روکوجو اصرار و از هیکارو انکار، و در این اثنی آئویی در خواب پریشانتر و پریشانتر میشود. سرانجام پس از بگومگویی روکوجو میرود، و چون هیکارو در پی روان میشود، او را نمییابد. تلفن را برمیدارد و با خانهٔ روکوجو تماس میگیرد. میگویند که روکوجو در خانه بوده و جایی نرفته. با خود روکوجو هم تلفنی حرف میزند، که از ماجرا بیخبر است. در همین حال صدای روکوجو از پشت در میآید که برگشته تا دستکشهایش را که فراموش کرده بردارد. هیکارو مات و مبهوت گوشی تلفن را میاندازد، دستکشها را برمیگیرد و به سوی در میرود. صدای روکوجو از گوشی تلفن میرسد که از سکوت هیکارو گله میکند. در همین حال آئویی با رنج و به حال نیمههشیار برمیخیزد، و میافتد، و میمیرد.
این نمایش از اسفند ۱۳۷۶ تا اردیبهشت ۱۳۷۷، همزمان با کارنامهی بندار بیدخش، در تالار قشقایی تئاتر شهر به نمایش درآمد.
منبع : ویکی پدیا
ایران تئاتر